شب آمد و باز رفتم اندر غم دوست


شب آمد و باز رفتم اندر غم دوست

شب آمد و باز رفتم اندر غم دوست


شب آمد و باز رفتم اندر غم دوست

شب آمد و باز رفتم اندر غم دوست


هم بر سر گریه ای که چشمم را خوست

هم بر سر گریه ای که چشمم را خوست
هم بر سر گریه ای که چشمم را خوست
هم بر سر گریه ای که چشمم را خوست
هم بر سر گریه ای که چشمم را خوست
از خون دلم هر مژه ای پنداری
از خون دلم هر مژه ای پنداری
از خون دلم هر مژه ای پنداری
از خون دلم هر مژه ای پنداری
از خون دلم هر مژه ای پنداری
سیخیست که پارهٔ جگر بر سر اوست
سیخیست که پارهٔ جگر بر سر اوست
سیخیست که پارهٔ جگر بر سر اوست
سیخیست که پارهٔ جگر بر سر اوست
سیخیست که پارهٔ جگر بر سر اوست